? روزی حضرت علی (ع) به اصحاب خود فرمودند:
* من دلم خیلی به حال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند.
* اصحاب پرسیدند چطور؟
* مولا فرمودند:
آن شبی که به دستور عثمان ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر
برای عثمان به خانه او رفتند چهار کیسه اشرفی به ابوذر دادند تا
تا با عثمان بیعت کند.
* ابوذر خشمگین شد و به مامورین فرمود:
شما دو نفر توهین به من کردید؛ اول آن که فکر کردید من علی فروشم
و آمدید مرا بخرید و دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟
* شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من علی فروش شوم؟ تمام ثروت های دنیا را
که جمع کنی با یک تار موی علی عوض نمی کنم. آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
* مولا گریه می کردند و می فرمودند: به خدایی که جان علی در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر
درب خانه را به روی سربازان عثمانی محکم بست سه شبانه روز بود او و خانواده اش هیچ نخورده بودند.
* مسئولان عزیز! شما حتی گرسنه هم نیستید بلکه بنزسوار، ویلا خواب و مرفه هستید. چرا علی فروشی می کنید؟
* آیا واقعا ارزش خودتان و انقلاب را افزایش شهریه و روزنامه تان می دانید؟
* که به دروغ تیتر کردید
# ساختمان تحریم ها فرو ریخت
# صبح بدون تحریم
# تحریم ها رفت
@ و هم اکنون به دروغ تیتر می کنید
# مذاکرات دلگرم کننده ایران و اروپا
# برجام منتظر تحریم تهران
# اروپا کنار ایران
* آیا واقعا ارزش خودتان و انقلاب یک لبخند اروپایی ها و آمریکایی ها می دانید
@ که به دروغ می گویید
# امضای کری تضمین است
# آمریکا کدخدای ده است و …
* بیایید علی فروشی نکنیم